۱۳۹۳/۰۱/۲۵

اسطوره‌ی "همه‌فن‌حريف" ورزش ايران

اسطوره‌ی "همه‌فن‌حريف" ورزش ايران

تاريخ ورزش ايران را اسطوره‌ها و قهرمانانی ساخته‌اند که با تکيه بر "اخلاق" نام خود را برای هميشه در تار و پود اين سرزمين کهن ثبت کرده‌اند و عطاءالله بهمنش از جمله افرادی است که ورزش ايران به داشتن نامش افتخار می‌کند.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، امروز ۲۴ فروردين ماه سالروز تولد استاد "عطاءالله بهمنش" است. او بی‌ترديد ستاره‌ای است "همه‌فن‌حريف" در تاريخ ورزش ايران. ورزشکار، نويسنده، روزنامه‌نگار، کارشناس مفسر، تاريخ شناس ورزش و گزارشگر راديو و تلويزيون ايران در بيست و چهارمين روز از سال ۱۳۰۲ در کرمانشاه ديده به جهان گشود. پديده‌ای که در نهمين دهه از زندگی، قلبش هنوز به عشق ورزش ايران می‌تپد.
"کار نوشتن را در مجله «اميد ايران» شروع کردم. زندگی پر آب و نانی نداشتم. در همين تهران در باشگاه بانک ملی عضو بودم و وظيفه‌ دارم اينجا از دکتر اکرامی ياد کنم. حيف است مجلس ورزشی داشته باشيم و از ايشان حرفی گفته نشود. کار ورزش و کار گزارش‌ام با نوشتن همراه شد. دکتر به من گفت که اگر می‌خواهی خوب شوی ناچار هستی که بنويسی. هيچ کس به جز دکتر اکرامی به شکل خاص به من چيزی يادآوری نکرد. هر چه ايشان گفت اين بود که کار کن و تجديد خدمت. اگر چيزی را ۵۰ درصد می‌گويی و می‌شکافی طوری آن را تنظيم کن که کسی از تو نرنجد. من تلاش کردم. خوب يا بد، قبول شده يا نشده، اميدوارم که مورد تاييد باشد."
اين‌ها جملاتی است که استاد عطاءالله بهمنش در سالروز تولد ۹۱ سالگی‌اش که در ايسنا برگزار شد به زبان آورد. قدرشناسی و احترام به بزرگان اخلاق اولين درسی است که استاد حتی در دهه نهم زندگی خود به ما می‌آموزد.
هنوز خاطره ديدار دو تيم ملی فوتبال آلمان و مراکش در جام جهانی ۱۹۷۰ در ذهن و خاطر طرفداران ديروز ورزش باقی است. استاد عطاءالله بهمنش که گزارشگر اين بازی بود، برای توصيف دروازه‌بان تيم ملی مراکش که بارها از سقوط دروازه خود مقابل مهاجمان آلمانی جلوگيری کرده بود، گفت:"... اين چنين به نظر می‌آيد که گُلر مراکش در دروازه را قفل کرده و کليدش را انداخته رو پشت بوم کازابلانکا!"
عادل فردوسی‌پور، مجری برنامه‌ «۹۰» و گزارشگر فوتبال ايران در خصوص استاد بهمنش معتقد است: در اين که استاد بهمنش يک نابغه و استثناء بود هيچ شکی نيست. يکی از حسرت‌هايم اين است که افتخار همکاری با استاد را نداشتم. ۴۰، ۵۰، ۶۰ و ۷۰ ساله‌ها، همه می‌گويند که اميدواريم يک روز تو هم مانند استاد بهمنش بشوی. اين برای هر کس می‌تواند يک افتخار باشد که شبيه استاد بهمنش شود. نسل ما بيشتر با گزارش‌های شفيع، کوثری و وارث با دنيای گزارشگری آشنا شد. من افتخار می‌کنم بعد از اين که گزارش‌های سال‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ به دست ما رسيد، توانستيم گزارش‌های ايشان را بشنويم. بدون اينترنت انسان احساس می‌کند که فلج است. چند وقت پيش تلويزيون يک مسابقه قديمی کشتی را نشان داد که استاد آن را گزارش می‌کرد. آنقدر اين گزارش زيبا بود که انسان لذت می‌برد. من احساس کردم اگر چشم‌هايم را ببندم و با گوش بشنوم بسيار لذت می‌برم.
واقعيت همان است که عادل فردوسی‌پور به آن اشاره می‌کند. استاد بهمنش فقط در گزارشگری فوتبال يد طولانی نداشت؛ او در دنيای کشتی نيز يک پديده شگفت‌انگيز بود و به اعتقاد بسياری از کارشناسان هنوز هم کسی نتوانسته است جای او را بگيرد. گزارش‌های حيرت انگيز او در پخش کشتی‌های جام جهانی و بازی‌های المپيک و خصوصاً گزارش کشتی‌های مهم "جهان پهلوان تختی" و يا "عبدالله موحد" را بايد شنيد تا اوج ظرافت، مهارت و هيجان را درک کرد. او آنچنان در کار خود خبره بود که انگار يک مربی تمام عيار کشتی است و به نظر می‌رسيد هم چنان که "استان محمدرضا شجريان" تمامی گوشه‌های موسيقی سنتی ايران را تک به تک می‌شناسد، عطاءالله بهمنش نيز کل فن و ضد فن و بدل‌های کشتی را تک به تک می‌داند.
"کشتی و فنونش را با صدای بهمنش شناختم." اين گفته استاد منصور بزرگر يکی از پديده‌های بزرگ کشتی ايران است که به حق از زبان وی جاری می‌شود. او با افتخار و در حالی که در مقابل استاد بهمنش سر تعظيم فرود می‌آورد، می‌گويد: من نيم قرن است که در کشتی حضور دارم. کشتی و فنونش را با صدای بهمنش شناختم. در اين نيم قرن که جزو شاگرد اول‌های کشتی بودم هيچ مفسری را جز استاد بهمنش نديدم که وقتی به صدايش گوش می‌دهی احساس کنی که در سالن کشتی هستی.
آری؛ مردم ايران عاشق استاد بهمنش بودند، به طوری که وقتی تلويزيون، مسابقه فوتبالی را با صدای گزارشگر ديگری پخش می‌کرد و بهمنش همزمان در راديو آن مسابقه را به شکل مستقيم گزارش و تفسير می‌کرد، مردم صدای تلويزيون را می‌بستند تا تصوير تلويزيون را با صدای بهمنش از راديو ببينند.
جهانگير کوثری يکی از گزارشگران موفق ورزشی در دهه ۶۰ معتقد است: استاد بهمنش در سطح جهان نابغه است. نابغه به کسی می‌گويند که مسير جريان يک واقعيت را تغيير می‌دهد. «چارلی چاپلين» يک نابغه سينمايی است. بهمنش در تفسير و گزارش ورزش يک بدعت گذاشت. چيزهايی گذاشت که امثال من و عادل فردوسی‌پور هنوز داريم تکرار می‌کنيم. ما دانشگاه نرفتيم و کلاس آموزشی برای گزارشگری نداشتيم. ما سيستم‌ گزارشگری را از استاد ياد گرفتيم. البته نه به زيبايی چيزهايی که ايشان استفاده می‌کنند. استاد بهمنش، هم به ما درس اخلاق می‌داد و هم درس فنی و گزارشگری. کتابی که استاد بهمنش از تاريخ المپيک نوشته اگر بيرون از ايران بود، آنها او را روی سرشان می‌گذاشتند و به ايشان دکترای افتخاری می‌دادند. اکنون بايد برای بهمنش اين کار را کرد. به شخصه معتقدم که در حق استاد اجحاف شده است. او چه خطر سياسی دارد! او يک تاريخ غنی است.
استاد همچنان که در گزارشگری راديو و تلويزيون يک فرد خارق‌العاده بود،‌ در حرفه روزنامه‌نگاری نيز يک فرد چيره‌دست به شمار می‌آمد.
در گوشه‌ای از کتاب فوتبال، نوشته استاد بهمنش آمده است: "فوتبال ما همچون نگارخانه‌ای است که بر پا کنندگان آن تصويرهای زشت و زيبا را بر در و ديوار آن آويخته‌اند و تماشاگران پس از دور زدن و نگاهی سرسری، پی کار خود را می‌گيرند تا گشايش نگارخانه‌ای ديگر. اگر هنر بازی با توپ و انسانيت و ادب، نزاکت را از فوتبال بگيريم چه چيزی باقی می‌ماند؟ هيچی! لگد زدن به توپ. "
اين‌ جملات واقعيت‌های است که در اوايل دهه ۶۰ به رشته تحرير توسط استاد در آمده است. واقعيت‌هايی که امروز به نام «بد‌اخلاقی» گريبان فوتبال و حتی ورزش ما را گرفته است.
استاد که با استعداد ذاتی و تسلط بر ادبيات فارسی به عنوان نويسنده‌ چيره‌دست مطبوعات توانسته بود در زمان خود به يک گزارشگر شش دانگ تبديل شود غير مستقيم به راز اين موفقيت نيز اشاره می‌کند: هيچ وقت به دنبال پول نبودم. خدا شاهد است. چون نمی‌شود؛ يا بايد کاسبی کنی يا انجام وظيفه. من سعی کردم که به دنبال کاسبی نروم و برای پول خراب نشوم. من هيچ وقت پولدار نبودم. الان هم نيستم و ديگر هم نخواهم بود. کار نوشتن و کتابت خيلی مهم است. اگر ننويسی، نمی‌شود و مشکل است. من هميشه سعی کردم در خدمت دوستانم باشم و به حرف بزرگانم گوش کنم. در مجله «اميد ايران» ساخته و پرداخته شدم و با نويسنده‌های طراز اول آن زمان کار کردم. من هفت فرزند دارم و خو‌شبختا‌نه مال کسی را نخورده‌ام. الحمدالله! پولدار هم نشدم صدبار الحمدالله! من در سايه و جوار کسانی ماندم که به آنها احترام می‌گذارم. من به همه احترام می‌گذارم چون برايم احترام قائل هستند. ۹۱ سال سن کمی نيست. من بايد از پدرم ياد کنم. نمی‌گويم که پرورش طراز اول داشتم، اما هر چه که بودم نتيجه‌ زحمات او بوده است. برادرم را ۱۰ ساله بود که از دست دادم، بعد از آن پدرم به من می‌گفت: عطاء بابا... .
نخ تسبيح ماندگاری استاد بهمنش، انسانيت، صداقت، حق‌گويی و حفظ اخلاق حتی در سخت‌ترين روزهای زندگی‌شان است. استاد هر چند در حال ورود به نود و دومين سال زندگی خود است، اما همچنان فرهيخته و استوار عاشق و دلسوز ورزش ايران باقی مانده است. ای کاش نام ماندگار او در بين چهره‌های ماندگار ايران کهن برای هميشه ثبت و ضبط می‌شد.

گزارش از خبرنگار ايسنا: صادق کرميان

هیچ نظری موجود نیست:

برگزیده ها