تقدیم به همه باباهایِ کارگرِ دنیا
تقدیم به همه باباهایِ کارگرِ دنیا / نان حلال کارگری
وقتی نان حلال کارگری بازوانم را نیرومند و وجودم را قوی و زندگیام را سالم ساخت.
فرزندم درست زندگی کن، پاک زندگی کن، در مقابل اژدهای خشمگین زندگی نیرومند باش، با مشکلات بجنگ قبل از اینکه مشکلات با تو بجنگند.
فرزندم درست زندگی کن، پاک زندگی کن، در مقابل اژدهای خشمگین زندگی نیرومند باش، با مشکلات بجنگ قبل از اینکه مشکلات با تو بجنگند.
...
اینها را پدرم میگوید، پدرم کارگر است، کارگر روزهایِ سخت، روزهای توفانیِ مشکلات، روزهایِ تلخ دیروز...
پدرم دیرزمانی است که دیگر نای کار کردن ندارد، بیمار است، بیمار روزهایِ جوانی، بیمار ساعتهای خوشِ دیروز، پدرم دیگر مثل دیروز، شاد نمیخندد، خندههایش گرفته است، آن قدر گرفته که گاهی فکر میکنم، میخواهد گریه کند.
پدرم کارگر است، کارگر روزهایِ دردناک دیروز، روزهای گذشتهِ امروز، روزهایِ نیامده فردا، پدرم دستش درد میکند، شانهاش بیحس است، مچ پایش میسوزد و گاهی درد توی سرش تیر میکشد.
پدرم میخواهد، باز کار کند، زیر آفتاب سوزان، عرقریزان!!! توی توفان گرد و خاک، اشکریزان !!!، زیر باران و برف و تگرگ، آبریزان!!!
پدرم کارگر است، کارگرِ نیرومند دیروز، کارگرِ قهرمانِ فردا، کارگرِ شجاع فرداهای فردا و پدرم تکیهگاه من است، دلخوشی همیشگی است!
چهرهاش نورانی و دوست داشتنی، معرفتش وصف نشدنی، کارش مثال زدنیست!
الهی: سایهاش همیشه بر سرم، وجودش در برم، شادیش بر قرار و عمرش پایدار.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر